دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

پادشاه و کیسه ها ...

یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند :

از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند.

همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند...

وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند !

وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد...


ادامه مطلب ...

غرور و دلتنگی ...

آدمی غرورش را خیلی زیاد ، شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست می دارد !
حالا ببین اگر خودش ، غرورش را به خاطر تو ، نادیده بگیرد ، چه قدر دوستت دارد !
و این را بفهم آدمیزاد !

دلم ، دلتنگ هست امروز
مثال هر شب و هر روز
غرور و باز دلتنگی
چرا زیبا ؟
چرا با این دلم تو باز میجنگی ؟

یادت که هست انگار تمام لحظه ها کنارم هستی ولی حتی یادت هم به پای خودت نمیرسد !

آرزوی من ...

آرزو دارم همه دوستام و کسانی که به این وبلاگ میان این آرزوی من براشون برآورده بشه

آرزویم این است نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد......
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز.......
و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی........
عاشق آنکه تو را می خواهد.......
و به لبخند تو از خویش رها می گردد......
و ترا دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد

انقدر زیباست که در حیرت می مانیم...


سلام به همه ... امیدوارم لذت ببرید

نام من میلدرد است؛

میلدرد آنور Mildred Honor. قبلاً در دی‌موآن Des Moines در ایالت آیوا در مدرسهء ابتدایی معلّم موسیقی بودم.

مدّت سی سال است تدریس خصوصی پیانو به افزایش درآمدم کمک کرده است. در طول سالها دریافته‌ام که سطح توانایی موسیقی در کودکان بسیار متفاوت است. با این که شاگردان بسیار بااستعدادی داشته‌ام، امّا هرگز لذّت داشتن شاگرد نابغه را احساس نکرده‌ام.

یکی از این شاگردان رابی بود. رابی یازده سال داشت که مادرش (مادری بدون همسر) او را برای گرفتن اوّلین درس پیانو نزد من آورد. برای رابی توضیح دادم که ترجیح می‌دهم شاگردانم (بخصوص پسرها) از سنین پایین‌تری آموزش را شروع کنند. امّا رابی گفت که همیشه رؤیای مادرش بوده که او برایش پیانو بنوازد. پس او را به شاگردی پذیرفتم.

رابی درس‌های پیانو را شروع کرد و از همان ابتدا متوجّه شدم که تلاشی بیهوده است. رابی هر قدر بیشتر تلاش می‌کرد، حس‌ّ شناخت لحن و آهنگی را که برای پیشرفت لازم بود کمتر نشان می‌داد. امّا او با پشتکار گام‌های موسیقی را مرور می‌کرد و بعضی از قطعات ابتدایی را که تمام شاگردانم باید یاد بگیرند دوره می‌کرد.

ادامه مطلب ...

قالب جدید وبلاگ ...

سلام به همه دوستان گلم ... و خواهر و همه کسانی که به وبلاگ سر میزنند ...

از اونجا که همه مهندسین و با سلیقه و با کمالات خوشحال میشم نظرتون رو درباره قالب جدید و ... بگید ...

راستی پیشنهادی ، انتقادی هم کردید ... خوشحال میشم