دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

یک اتفاق معمولی ...

من یک مرد معمولی هستم
 
تو هم یک زن معمولی هستی
 
و ما هر دو نیازهای معمولی داریم
 
نیاز به آب و غذا و کمی هوا
 
و این که با هم باشیم
 
و همدیگر را دوست داشته باشیم
 
واین که خیلی معمولی
 
بمیریم...
 
پس چرا سعی می کنی همه چیز را انقدر سخت بگیری عزیزم؟
 
وقتی که زندگی
 
تا این حد معمولی است
 
پس بدترین چیزی که می تواند برای من و تو اتفاق بیفتد
 
چیزی نیست
 
به جز
 
یک اتفاق معمولی!...
 
"شل سیلور استاین"
نظرات 3 + ارسال نظر
جمشید جمعه 11 آذر 1390 ساعت 05:33 ب.ظ

سلام سید جان.
خیلی قشنگ بود!
واقعا اگه به همه چیز معمولی نگاه کنیم، همه چی معمولی و راحت میشه. اونوقت دیگه مجبور نیستیم همش با مشکلات جنگ کنیم.
البته بعضی وقتا سخت میشه، ولی تا حالا فک کردین که ...

... این نیز بگذرد؟

سلام جمشید جان ... مرسی عزیز ... آره واقعا این نیز بگذرد

منیره دائمی جمعه 11 آذر 1390 ساعت 11:52 ب.ظ http://bestlove2011.mihanblog.com/

از شاعری با این عظمت این همه بی حسی بعیده....
من اصلا با این شعرش موافق نیستم

کلا دست هر چی عشق و عاشقی رو از پشت بسته

چرا بی حسی !!!؟؟؟
دقت نکردی ...
تمام این متن داره به این موضوع اشاره میکنه که وقتی دو نفر همدیگر رو دوست دارن چرا اینقدر همه چیز رو سخت میگیرن ... هر مشکلی هم پیش بیاد یک اتفاق معمولی هست که باهم میتونن حلش کنن
مرسی بابته نظرت

علی دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 01:02 ق.ظ

ا ....
من عاشق شل هستم !
بخصوص شعر درخت بخشنده، قطعه گمشده و ...

شعر جالبی بود

آره بعضی شعرهاش خیلی جالبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد