دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

به راستی کجاست ؟؟؟

در غمی که اشک نیست، در شادی که لبخند نیست، در بغضی که ناله نیست، در دردی که آه نیست، احساس کجاست؟

در احساسی که حس نیست، در دلی که عشق نیست، در دوستی که محبت نیست، در صداقتی که راستی نیست، زندگی کجاست؟

در زندگی که هدف نیست، در هوایی که باد نیست، در خاکی که آب نیست، در باغی که گل نیست، انسان کجاست؟

در انسانی که هیچ نیست، در سفره ای که نان نیست، در زمینی که جا نیست، در دنیایی که رحم نیست، مرگ کجاست؟

-----

این مطلب رو دوست خوبم علی برام فرستاده بود ... ازش تشکر میکنم بسیار زیباست ...

نظرات 5 + ارسال نظر
علی شنبه 13 اسفند 1390 ساعت 07:42 ب.ظ

علی جان ما چاکرتیم ...

عزیزی ...

علی شنبه 13 اسفند 1390 ساعت 08:03 ب.ظ

آقایی ...

جمشید یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 11:08 ب.ظ

خیلی قشنگ بود.
یه تشکر ویژه از علی جون خودم که قلبا دوسش دارم.

مرسی ... منم دوسش دارم ... اولش فکر کردم منظورت از علی خودمم
بعدش گرفتم منظورت علی بهرامی بود

مسعود دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 05:49 ب.ظ

سید جان خیلی خوب بود ولی من طبق معمول با خوندن این متن یاد یه جمله افتادم که با اجازه شما اینجا می نویسم.

زندگی چیست؟
اگر خنده است چرا گریه می کنیم؟
اگر گریه است چرا خنده می کنیم؟
اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم؟
اگر زندگی است چرا می میریم؟
اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم؟
اگه عشق نیست چرا عاشقیم؟

مرسی بابته نظرت ...
اندازه یه امتحان سوال نوشتی جوابشون رو هم میدونی

علی دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 08:18 ب.ظ

جمشید جان تو قلب مایی ...

آقا من کوچیک همتون ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد