دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

کنون با کیست تنهایی ؟

نگاهم خیس

هوا ابری

دلم بارانیست امشب

در اینجا عشق هم زانوی غم دارد

به یاد تو

که در اینجا

تمام زندگی هستی

دلم آغوش میخواهد ؟

کنون با کیست تنهایی ؟

که یار هر شب و روزم فریب عشق را خورده

منم تنهاترین تنها که با آغوش خود قهر است

عجب قهری که با یک جسم بی جان است

گذشتیم از من و جسمم

کنون با کیست تنهایی ؟

که من چشمی به دنبالش

توام دیدی به جای من ببوس پایش

که من بودم شریک روز و شبهایش

کنون با کیست تنهایی ؟

شاعر : خودم

نظرات 3 + ارسال نظر
جمشید پنج‌شنبه 15 تیر 1391 ساعت 02:53 ق.ظ

عاشق این سبک شعراتم که هیج وقت نتونستم درست بخونم!!!

منم همینطور عزیزم

جمشید پنج‌شنبه 15 تیر 1391 ساعت 02:54 ق.ظ

عاشق این سبک شعراتم که هیچ وقت نتونستم درست بخونم!!!

سولماز پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 12:11 ب.ظ

عالی بود خیلی خوشم اومد

مرسی سولماز خانم ، من خودم هم عاشق این شعرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد