دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

مادرشوهر ...

جوانی عاشق دختری شد ومیخواست با او ازدواج کند
روزی دختر را به همراه دو دوست دخترش به منزل دعوت کرد
و به مادر گفت میخواهم حدس بزنی که عشق من کدامیک است
بعد از رفتن آنها از مادر پرسید: توانستی دختر مورد علاقه مرا از این سه تا تشخیص بدهی
مادر گفت: بله
ومشخصات دختر را بیان کرد
پسر با تعجب پرسید: مادرم از کجا فهمیدی که این دختر مورد علاقه من است؟
مادر جواب داد: نمیدانم چرا ازش بدم اومد !!!
نظرات 2 + ارسال نظر
آرام تر از سکوت چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 01:29 ق.ظ http://bestlove2011.mihanblog.com

به به .....سالی که نکوست از بهارش پیداست!

هه هه :)))) دیگه دیگه ...

sungirl چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 01:41 ق.ظ

سلام آقا سید . خوب هستید؟
منو یادتون میاد
امیدوارم همچنان موفق باشید .

سلام دختر خورشید ... چه خبرا ؟؟؟
مرسی شما خوبی ؟؟؟
بله یادم میاد مرسی شمام همینطور ...
خوشحال میشم باهاتون صحبت کنم ، اگه دوست داشتین ایمیلتون رو برام بزارید :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد