همرنگ شبهای تو بود
غوغای تنهایی من
کاهی به وزن کوه بود
دردای تنهایی من
آن شب که سودای تو بود
دل در فراغت می سرود
عشق عزیزم یار من
امشب هوا یاد تو بود
من بد شدم با این زمین
یادت هوایی کرده ام
در زندگی در این هوس
من هم خدایی کرده ام
-----------------------
علی کیانور
خیلی زیبا
اما یه چیزی
من بد شدم با این زمین
یادت هوایی کرده ام
در زندگی در این هوس
من هم خدایی کرده ام
خیلی گنگه
من بد شدم با این زمین کنایه از دوست داشتن مرگه ...
یادت هوایی کرده ام کنایه از مردن به خاطر درد یاد معشوقست ...
در زندگی که مشخصه در این هوس کنایه از عشقه که منظور اینجا این بوده که در عشق تو من به حد نهایت رسیدم ...
امیدوارم توضیحاتم شعرم رو واضح تر کرده باشه ، ممنون بابته نظر انتقادید لیلا
از دیشب تا الان تمام چراغها را خاموش کرده ام ..
پردهها را کشیدم و در عمق تاریکی فرو رفته ام ...
تا از تنهایی در امان باشم ....
اما بیفایده است ...
تنهایی روبروی من نشته و با چشمان نافذش عمق وجودم
را میدرد . کنایه میزند . زخم زبان میزند...
من حریفش نمیشوم...
سلام .
این یکیم قشنگ بود.
سلام مرسی شیرین لطف داری ...
نه من انتقاد نکردم
فقط چون این یه تیکه برای خودم گنگ بود سوال کردم
جوابتم خیلی خوب و کامل بود
ممنون
اتفاقا انتقاد اصلا بد نیست خوشحال میشم انتقادی به شعرام کنند ...
بله خواهش میکنم :)