و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی
شاعر : گمنام !!!
سلام.
وبلاگ جالب و پر محتوایی دارید.
خسته نباشید.
این شعر هم خیلی قشنگ بود.
سلام الی ماکا ...

مرسی ... خیلی لطف داری
بله به نظر من هم واقعا زیباست
ممنون که به اینجا سر میزنی