تو با آن روح زیبایت
شکسته بال و پرهایت
اسیر و یار من هستی
منم یار دو چشمانت
تو را در آب میبینم
تو را در خواب میبینم
منم قلبی به یاد تو
منم چشمی به راه تو
کجایی کی رسی اینجا
که من جانم به قربانت
شاعر : خودم