دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

انتقام خانم ها ...

زن : میشه توی کار باغچه کمکم کنی ؟

مرد : فکر کردی من باغبانم ؟!

زن : میشه توی تعمیر دستگیره در کمکم کنی ؟

مرد : تو فکر کردی من نجارم ؟!

بعد از ظهر مرد از سر کار بر میگردد و میبیند همه چیز درست شده است ...

مرد : کی دستگیره در رو درست کرده و باغچه را رو به راه کرد ؟

زن : مرد همسایه و در ازاش ازم خواست یا یه همبرگر بهش بدم یا یک لب !

مرد : حتما تو به او همبرگر را دادی ؟

زن : تو فکر کردی من گارسون رستورانم ؟!

نتیجه اخلاقی : همیشه از انتقام خانم ها بترسید.

-----

به نقل از 100 داستان 101 صفحه ای

نارفیق با وفا ...

نارفیقی کن رفیق با وفا

نیستم من با وفایت آشنا

مرهم دردای من ، جانان ما

تو برو با من غریبی کن شما

------------------

علی کیانور

شن های کاغذی ...

خار شد این دل به مانند خسی ...

گرد افسون و شن های کاغذی ...

میشود در گردباد زندگی ...

عاقبت عشقی به نام بندگی ...

------------

شاعر : علی کیانور



گدا و دوست ...

به خدایی که همین نزدیکیست 

چهره ام شاد و دلم غمگین است

سوختم در آتش عشق ولی فهمیدم

که گدایی کنم آخر به در خانه دوست

--------------

علی کیانور

دلتنگی ...

امشب که یاد من نیست

فردا هوا گرفته است

قلبم شکسته امروز

بازم دلم گرفتست

------------

علی کیانور