دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

عشق پاک

نگاهم خسته و آشفته بودم

به ناگه چشم یک دختر ربودم

جلو رفتم که بفرستم درودم

ولی حالم گرفت یک شعر سرودم

بهش گفتم من استاد غرورم

منم که همچو سروی بی فرودم

ولی پیش تو من خیلی صبورم

منی که مرگ عشق هم شد دروغم

نگاهی کرد و فهمید چون درونم

بهم گفتش تو این فازا نبودم!

-------------------------

شاعر : سید علی سیدی کیانور



عشق یعنی

عشق یعنی زندگی یعنی جنون

عشق یعنی لیـلی بی سر زبون

عشق یعنی روزگـــــــــار با وفـــــــا

عشق یعنی مستی و صلح و صفا

عشق یعنی مرگ زشتی های زشت

عشق یعنی بوسه بر خاکـــــ بهشت

عشق یعنی بر بــــــدی خنجر زدن

عشق یعنی پشت هم سنگر زدن

عشق یعنی بوی عاشق پیشه ها

عشق یعنی معنی رنگــــــــــــ خدا ...

-----------

شاعر : علی کیانور

تار روی دار ...

چون باد همیشه بی ثباتی

دلتنگ رفیق و مست قاطی

هر شب به هوای یار پاکی

هر روز تو میروی به خاکی

چون ماه سپیده دم فریبی

از پرتوی روزگار غریبی

تو خنده ی سبزه زار عشقی

چون تار به روی دار زشتی !

------

شاعر : علی کیانور

یادگاری

لبش غنچه ز گلهای بهاریست

دلش جاری ز اقیانوس آبیست

تنش چون خاک افسونگر فریب است

هوایش بوی نستاران و بید است

صدایش میکند آرام دل را

اگر از دلربا حرفی بریزد

من و یاد و دل و دلواپسی هاش

منم دلتنگشم تو بی کسی هاش

تمام حوریان و جنیان هم

شدن مست و خمار اون دو چشماش

-----------

شاعر : علی کیان

هوای سرد ...

دلم بازیچه ی دست عزیزان خدا شد

هوا بس ناجوانمردانه سرد و بی وفا شد

به هر سویی که رفت یا رب عزیزم

طلوع زندگی هم جا به جا شد...

----------

شاعر علی کیانور متخلص به کیان