دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

محبت خواهری ...

دوقلوهای دختر به نام‌های بریل و کایری، ۱۲ هفته زودتر از موعد، به دنیا آمده بودند و بنابراین به مراقبت‌های ویژه نیاز داشتند، آنها را در دستگاه‌های انکوباتور جدا گذاشتند. کایری خوب وزن می‌گرفت و شرایطش پایدار بود، ولی بریل، فقط ۹۰۰ گرم وزن داشت، در تنفس مشکل داشت و دچار مشکل قلبی هم بود و انتظار نمی‌رفت، زنده بماند. پرستارش هر کاری از دستش برمی‌آمد برای بریل انجام داد، اما شرایطش فرقی نکرد. تا اینکه برخلاف قوانین بیمارستان، او آن دو را در یک انکوباتور قرار داد.



او دو نوزاد را قدری تنها گذاشت و رفت که بخوابد، در بازگشت او این صحنه زیبا را دید و سایر پرستاران و پزشکان را صدا زد تا آنها هم این صحنه را ببینند.کایری، دستش کوچکش را دور خواهرش گذاشته بود، انگار که می‌خواست او در آغوش بگیرد و از او محافظت کند. می‌خواهد تصادفی باشد یا نه، از زمانی که این دو در کنار هم قرار گرفتند، وضعیت تنفس بریل بهتر شد و شرایط قلبی‌اش پایدار شد...
نظرات 5 + ارسال نظر
÷ریسا چهارشنبه 4 آبان 1390 ساعت 05:10 ب.ظ

بی نظیر بود
خدا همین جاست.
هرجایی که فداکاری و محبت باشه.

سلام پریسا ... مرسی عزیزمبابته نظرت ...
واقعا خدا رو اگه بخواهیم بشناسیم باید یاد بگیریم محبت یعنی چی

منیره دائمی پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 10:40 ب.ظ http://bestlove2011.mihanblog.com/

خیلی خوشکل بود!

مرسی آبجی ، قیافشون که معلوم نیست واقعا محبت چه تاثیری میزاره ...

جمشید چهارشنبه 18 آبان 1390 ساعت 04:37 ق.ظ

عاشقتم سید...
دنبال چه چیزایی میری!
احساساتت خیلی قشنگه...

مرسی جمشید جان ...
اونا دنبال من میان
احساسات شما قشنگتره عزیزم

الهه جمعه 25 آذر 1390 ساعت 10:24 ب.ظ

آقا سید،منم با نظر آقا جمشید موافقم که گفتن احساساتتون خیلی قشنگه... کسی که احساسش قشنگ باشه قشنگیهاهم دنبالش میان...

ممنون الهه خانم ، شما و جمشید جان به من لطف دارید ...
این از مهربونی شما و جمشید نسبت به منه

شیرین پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 11:19 ق.ظ

عزیززززززم چقدر نازن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد