دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

درد من ...

درد من تنهایی هر شب که نیست

سینه ای دارم درونش دیدنیست

هیچ راهی نیست من آقا شوم

من که هر روز خدا کور و کرم

میروم ای زندگی از دست یار

چون شدم عاشق به رسم روزگار

لیک بازم او خدایی میکند

در رفاقت بازی اما او بازی میکند !

------

علی کیانور

نظرات 2 + ارسال نظر
...(لیلا مسعود تقی...) چهارشنبه 19 تیر 1392 ساعت 01:11 ب.ظ

این شعر از خودته؟
از هر کی که هست قشنگ بود آفرین به شاعر

بله از خودمه ، مرسی لطف داری لیلا مسعود تقی :)

شیرین شنبه 29 تیر 1392 ساعت 03:46 ب.ظ

این نقاب آرامش و خرسندی که بر چهره نشانده‌ام درست مانند همان سیلی است که دست روزگار با بی‌رحمی بر صورتم نشانده تا این دروغ بزرگ را به همه بقبولانم که: آری همه چیز خوب است و من آرام و شادم!!!!!!
ولی این نقاب و سرخی رخسارم تا کجای این دنیا با من میماند؟؟؟؟؟!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد