دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

بی سر پناه ...

ای عزیزم ای همه جان و تنم

میروم شب ها به سمت دفترم

بازوانت خانه ی گرم من است

لیک من بی سرپناه و خانه ام

---------

علی کیانور

در چشم من ...

به چشم من تو یک بانوی دیبا

فریبنده ، قشنگ و پاک و زیبا

به چشم من تو از عالم جدایی

غریبی از همه نامردمی ها

به چشم من تویی ، تو یاور من

عزیز من تویی ، تو باور من

به چشم من همه رفتن از اینجا

ولی من هستم و یاد تو تنها

-------------

علی کیانور

نفرینی از بهشت ...

من در خیال تو

تو در خیال او

من در تفکر

مهر و وفای او

اینک که میروی

باشد که شرط ما

روحت اسیر من

جسمت اسیر او

تو میروی ولی

دل در نگاه تو

دارد نماد عشق

چون قلب من شده

نفرینی از بهشت ...

-------------

علی کیانور



حس خدایی ...

همرنگ شبهای تو بود

غوغای تنهایی من

کاهی به وزن کوه بود

دردای تنهایی من

آن شب که سودای تو بود

دل در فراغت می سرود

عشق عزیزم یار من

امشب هوا یاد تو بود

من بد شدم با این زمین

یادت هوایی کرده ام

در زندگی در این هوس

من هم خدایی کرده ام

-----------------------

علی کیانور

بندگی ...

هر شب ترانه خوانم و پرسه میزنم

امشب به یاد نفسم سجده میزنم

بر آفتاب رویت و صفای دلت

فردا منم هوای بنده میزنم !

---------

علی کیانور