فرهاد کجایی که از عشق بگویم
هر لحظه به یادش ، من هر روز سرودم
یک عمر فدایش شود این یار حقیرش
منت بنماید دو تا دستمامو بگیرد
هرگز نشوم محو تماشای غریبان
جامی بدهند از می و از ساغر بوستان
این نام شود یاد عزیزان به نکویی
نامی که شده عشق به اندازه کوهی
----------
علی کیانور
عاقبت از دوریت خواهم شکست
از غم دلتنگیت ، قلبم شکست
من که هر روز خدا یاد توام
گاهی هم یادی کن از عشقی که هست ...
------------
علی کیانور
فاصله ی دست ما
هر شب چه غوغا می کند
یار عزیز ما فقط
ما را تماشا میکند
هر شب هوا مستانه است
عشقی که صاحب خانه است
زیر و زبر را دیده ام
عقلم تمنا می کند
زاده شده در آذرم
من عاشقو و او همدمم ...
-----------
علی کیانور
دیوانه ام کاری کنید
در عشق زندانم کنید
باشد شفا چشمان او
او را پرستارم کنید ...
--------
علی کیانور