دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

سخاوت ... دوست ...

سخاوت یعنی ببخش از چیزی که برایت ارزش دارد وگرنه هرگدایی چیزی که لازم ندارد را دور میاندازد ...

-----------

دوست یعنی خودش هم نباشد ، یادش تنهایت نگذارد که احساس تنهایی کنی ...

----------

علی کیانور

نارفیق با وفا ...

نارفیقی کن رفیق با وفا

نیستم من با وفایت آشنا

مرهم دردای من ، جانان ما

تو برو با من غریبی کن شما

------------------

علی کیانور

شن های کاغذی ...

خار شد این دل به مانند خسی ...

گرد افسون و شن های کاغذی ...

میشود در گردباد زندگی ...

عاقبت عشقی به نام بندگی ...

------------

شاعر : علی کیانور



گدا و دوست ...

به خدایی که همین نزدیکیست 

چهره ام شاد و دلم غمگین است

سوختم در آتش عشق ولی فهمیدم

که گدایی کنم آخر به در خانه دوست

--------------

علی کیانور

دلتنگی ...

امشب که یاد من نیست

فردا هوا گرفته است

قلبم شکسته امروز

بازم دلم گرفتست

------------

علی کیانور