دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

دست نویس های شاعرانه ...

شعر خودم و دیگران ، سرگرمی و داستان های جالب ...

آرایشگر ، مشتری و خدا ...

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.

ادامه مطلب ...

افسونگر ...

سلام دوستان گلم ... این شعر رو ۶ سال پیش گفتم البته اولین شعری نیست که نگه داشتم : 

 اسم شعر رو افسونگر گذاشتم ... البته یه متن هم داره که اگه بنویسم یه چیزی لو میره ترجیح دادم بعدا بنویسم ...  و اما شعر : 

  

عاشق منم ، یارم تویی 

هم درد و غمخوارم تویی 

زیبا تویی ، دنیا تویی 

مجنون منم ، لیلا تویی 

معشوق منم ، شیدا تویی 

افسونگر دنیا تویی 

 

ببخشید دیگه بچه بودم  جو گرفته بوده منو ... 

راستی اینو تقدیم میکنم به علی عزیز که میگفت من شعر نمیگفتم

دلداده ی باران ...

این شعر همون دو بیتی اولی (عشق و ارزش ) هست که ادامه دادم 

تقدیمش میکنم به فائزه جان به خاطر اولین بازدید و حضورش در وبلاگ  

امیدوارم همه لذت ببرند : 

 

دلداده ام به باران 

شاید نگاهم خیس شد  

تا زندگی و عشق هست 

جانم ز لب لبریز شد ... 

دیوانگی و عاشقی

هستند اینها زندگی

گر عاشقی دیوانه ای

دیوانه جانت می رود

زین کوچه ی غم دار باز

درد فراقش میرسد

در یاد تو ای سنگ دل

عاشق شقایق میشود

مرداب همچون برکه ای

پر از جواهر میشود

تمام لحظه های زندگی ...

سلام به همه دوستای گلم  خوشحالم که حداقل جایی هست که کسی حرفهایم را جدی میگیرند و حتی گاهی شوخی و شعرهایم را ...  

نظرتون رو راجبه این خط که امروز به ذهنم رسید ، بنویسید :  

تمام لحظه های زندگی بی تو ، نباشد زندگی بهتر !  

 

امیدوارم که تنهاترین ، هیچوقت تنهایتان نگذارد ...