-
یکی از مهم ترین خصایص انسان ...
چهارشنبه 11 خرداد 1390 19:58
روزی شاگردی به استاد خویش گفت: استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟ استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟ شاگرد گفت: بله با کمال میل. استاد گفت: پس آماده شو با هم به جایی برویم. شاگرد قبول کرد. استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند، برد. استاد گفت : خوب به...
-
بهشت و جهنم
چهارشنبه 4 خرداد 1390 22:53
مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت : ' خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ ’ خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته...
-
تو و خدا ....
سهشنبه 3 خرداد 1390 14:47
سلام به همه دوستان گلم ... یه مطلب قشنگی رو دوست خوبم بهزاد رحمتی برام فرستاده امیدوارم که لذت ببرید ... اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش و درنهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان تو و خدواند است نه میان تو و مردم
-
دلدار ...
یکشنبه 1 خرداد 1390 23:05
سلام به همه دوستان عزیزم ... دلخسته و شکسته ام بسیار از این زمانه خسته ام ای یار دلم بریده و بریده دل از یار در این دلم چه شد ، شدی دلدار ؟؟؟
-
قفس ... آغوش و نگاه ... سراب
جمعه 30 اردیبهشت 1390 14:15
سلام به همه دوستان ، فصل امتحانات هست و وقت کم ... امیدوارم لذت ببرید به هر بهانه دلم را شاد میکنی به هر ترانه مرا تو یاد میکنی قسم به یاد تک تک بوسه هایمان مرا از قفس مرگ و نیستی آزاد میکنی تو در آغوش من بودی ولی من در خیال خود تو در یاد کسی چون من منم غرق نگاه تو آیا همه چیز خواب و خیال است بگو آیا دل من غرق سراب...
-
درسی بزرگ از سهراب سپهری
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 14:57
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می...
-
قوانین طلائی همسرداری (برای مردان ):
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 13:14
قانون اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه مثل آشپزی، تمیزکاری، گردگیری و … خوب باشد. قانون دوم: باید زنی داشته باشید که موجبات سرگرمی و خنده و شادی شما را فراهم نماید . قانون سوم: باید زنی داشته باشید مورد اعتماد و اطمینان و راستگو . قانون چهارم: باید زنی داشته باشید که از بودن با او لذت ببرید و باعث آرامش...
-
چرخه ی زندگی ...
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 13:04
پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند.دستان پیرمرد میلرزید،چشمانش تار شده بودو گام هایش مردد و لرزان بود. اعضای خانواده هر شب برای خوردن شام دور هم جمع میشدند،اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را تقریبا برایش مشکل می ساخت. نخود فرنگی ها از توی قاشقش قل می خوردند و روی...
-
موسی مندلسون و فرمتژه ...
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 12:54
موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی انسانی زشت و عجیب الخلقه بود.قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت.موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت . موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد،ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود . زمانی که قرار شد...
-
آدم های ساده را دوست دارم
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 09:20
سلام به همه ، یه مطلب جالبی رو یکی از دوستانم فرستاده بود خیلی قشنگ بود : آدم های ساده را دوست دارم! همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند! همان ها که برای همه لبخند دارند! همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند! آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است!! بس که هر کسی از راه می رسد...
-
دو جمله از دلتنگی هایم
یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 21:38
یه روز میای و میبینی که آغوش گرم من پر شده از دلتنگی و غصه های دوری تو و آن روز کسی که مرا دوست دارد آمده که غصه های و دلتنگیهایم را از آغوشم پاک کند و قلبم را تسخیر کند... تو نیامدی و من ماندم و غم و غصه و حرف های دیگران ...
-
دیر شدن ...
جمعه 23 اردیبهشت 1390 20:38
سلام به همه دوستان گلم ... چند تا مطلب جالب بود گفتم براتون بزارم ... تو سکوت میکنی و فریاد زمانم را نمی شنوی ! یک روز ! من سکوت خواهم کرد و تو آن روز برای اولین بار مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید ... اشتباه از "من" بود... "او" با "تو" یک حرف مشترک دارد! "من" هیچگاه...
-
غرور و عشق ...
جمعه 23 اردیبهشت 1390 18:27
سلام به همه دوستان گلم ... از اینکه به من سر میزنید ممنونم ... مطلبی بود که خوشم اومد برای شما هم گذاشتم چه مغرورانه اشک ریختیم ... چه مغرورانه سکوت کردیم ... چه مغرورانه التماس کردیم ... چه مغرورانه از هم گریختیم ... غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خدا هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم و هدیه خدا را از هم پنهان .
-
تست شخصیت شناسی با انگشتان
چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 12:18
با استفاده از عکس و انتخاب انگشت شخصیت خود را بشناسید تست شخصیت شناسی با انگشتان آیا تا به حال بطور دقیق به انگشتان دستان خود نگاه کرده اید؟ تا به حال فکر کرده اید که به کدامیک علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟ با دقت نگاه کنید، سپس توضیح مربوط به آن را بخوانید. ( برای دلجویی از کسانی که ناراحت شده بودند ... ) انگشت...
-
تست رواشناسی صبحانه
سهشنبه 20 اردیبهشت 1390 13:51
روی میز صبحانه ء شما این میوهها گذاشته شدهاند، که یکی را باید انتخاب کنید: ۱. سیب ۲. موز ۳. توت فرنگی ۴. هلو ۵. پرتقال اولین انتخاب شما کدام خواهد بود؟ لطفاً خوب فکر کنید و به میز غذا حملهور نشوید! این یک امتحان بزرگ است و نتیجۀ آن شما را متحیر خواهد کرد. انتخاب شما چیزهای عجیبی در مورد شما خواهد گفت. باز هم فکر...
-
فرستاده های خدا
سهشنبه 20 اردیبهشت 1390 13:35
خداوند گفت : دیگر پیامبری مبعوث نخواهم فرستاد ، ان گونه که شما انتظار دارید اما جهان هرگز بی پیامبر نخواهد ماند... وآنگاه پرنده ای را به رسالت مبعوث کرد. پرنده آوازی خواند که در هر نغمه اش خدا بود عده ای به او گرویدند و ایمان آوردند. وخدا گفت اگر بدانید حتی با آواز پرنده ای می توان رستگار شد... خدا رسولی از آسمان...
-
چرا ... ؟
یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 21:34
سلام به همه دوستان گلم ... اینم یه دوبیتی به نام چرا ...؟ چرا خوشی با من در قهر است ؟؟؟ چرا دلم برای دلخوشی دلتنگ است ؟؟؟ چرا به یار خود تو بستی دل ؟؟؟ چرا دلت برای من از سنگ است ؟؟؟ نظر فراموش نشه ... ممنون که سر میزنین
-
شعر من ...
یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 21:17
سلام به دوستان گلم ... کم کم داریم به امتحانات میان ترم و پایان ترم نزدیک میشیم و کمتر وقت میشه که بیایم نت البته درس نمیخونم ولی حداقل ژستش رو باید بگیرم به هر حال اگه دیر به دیر وبلاگم رو آپدیت میکنم از همه عذر خواهی میکنم ... اینم تقدیم میکنم به همتون ... شده شعر من عشق و افسانه ها شده آتش عشق فرزانه ها چو شمعی که...
-
داستان توهم ...
جمعه 16 اردیبهشت 1390 19:01
سلام یه داستان خیلی باحال خوندم براتون میزارم بخونید به نقل از کلیپ دونی : این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه:دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! اینطوری...
-
خلیفه نبود ... جوانی کو ؟؟؟
جمعه 16 اردیبهشت 1390 18:09
سلام به همه دوستان گلم ... در پی اعتراضاتی که به من شده بود بابته نوع شعرهام باید بگم من کلا سبک کارام همینه اجباری در خوندنشون نیست ، اگه دوست دارید میتونید مطالعه کنید اگر دوست هم نداری که برای چی خودتون رو اذیت میکنید ؟؟؟ ولی به خاطر سلطان جان دو تا دوبیتی داغون گفتم که اگه خواستن دیگه به وبلاگ ما سر نزنن حداقل...
-
روزهای زندگی من ...
چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 00:34
سلام به همه دوستای گلم ... یه شعر داغون گفتم امیدوارم لذت ببرید ... نظر فراموش نشه : یه روز چشمام بارونیه یه روز دلم مهمونیه یه روز هوای عشق تو تو فکر من زندونیه یه روز دلم پر میگیره از این مرام و عشق تو یه روز دیگه میمیره و صداشو از من میگیره یه روز دلم گرفته و یه روز دلم تو فکر تو یه روز میاد که میکشم این دل پاک و...
-
پیش من بودی ... نمیدانی ... دو بیتی های جدید !!!
سهشنبه 13 اردیبهشت 1390 13:38
سلام به دوستان گلم ... یکم ارائه و پروژه هام راحت شد فکرم و دل و وقتم آزاد شد و دوباره دو تا دوبیتی داغون گفتم ... شما چه خبر ؟ دیشب اندر خواب تو را دیدم به خواب ناز در آغوش من بودی چنان آسوده و زیبا و ساده پیش من بودی که گویی روزها و روزها تو پیش من بودی نمیدانی چرا هر روز من غمگین وخندانم نمیدانی شدم دیوانه از عشق...
-
انسان و گرگ
سهشنبه 13 اردیبهشت 1390 11:02
سلام به همه دوستان گلم ، این شعر رو ساناز جان لطف کردن برام فرستادن خیلی جالب بود ، امیدوارم شما هم لذت ببرید گفت دانایى که گرگى خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر لاجرم جارى است پیکارى بزرگ روز و شب مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره این گرگ نیست صاحب اندیشه داند چاره چیست اى بسا انسان رنجور و پریش سخت پیچیده گلوى گرگ...
-
هم دوستام و هم خواهرم !!!
شنبه 10 اردیبهشت 1390 23:38
سلام به همه دوستای گلم ... من چقدر دوست دارم که اردیبهشتی هستن مثل اینکه خدا میخواسته بهشت رو خالی کنه همه فرشته هاشو فرستاده پایین !!! تولد همکلاسی عزیز (خانم محمدگنجی) و خواهرم دوست داشتنی خودم رو بهشون تبریک میگم امیدوارم ۱۲۰ ساله بشید و زندگی شادی داشته باشید امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشید و در تمام طول...
-
بهترین دوست ...
جمعه 9 اردیبهشت 1390 23:59
پیرمردبه من نگاه کردوپرسید چندتادوست داری؟ گفتم چرابگم ده یابیست تا... جواب دادم فقط چندتایی پیرمردآهسته ودرحالیکه سرش راتکان می دادگفت: توآدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری ولی درموردآنچه که می گویی خوب فکرکن خیلی چیزهاهست که تو نمی دونی.... حتما به ادامه مطلب برید و بخونید...ارزش خوندنو داره دوست فقط اون کسی نیست...
-
دل تنها ...
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 15:31
سلام به همه دوستان گل و رهگذران عزیز اینم یه شعر (ببخشید نمیدونم به چیزهای داغونی که من میگم چی میگن ) امیدوارم خوشتون بیاد ... دلم تنها و تنها مانده این دل میان کوه و صحرا مانده این دل اگر یاد توام از من بگیرند کجا من بنگرم دنبال این دل به هر جا رفته این دل منزل اوست دلم تنها شده چون عاشق اوست دلم عاشق شدی بهر چه...
-
من به امید دیدار تو زنده ام ...
دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 22:03
سلام دوستان عزیزم ، رها جان این مطلب فوق العاده زیبا رو برام فرستاده امیدوارم که لذت ببرید : من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای بهار زندگی ام اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد برگرد باز هم به من ببخش احساس...
-
دوباره شکستم من ...
دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 21:58
سلام به همه ی دوستای گلم ... رفتی و با یار خود عهدی ببستیدو دل تب دار و غم دار مرا بازم شکستی تو چه سرخوشم ز مستی چشمان پاک تو چه باک از این مستی که هست روزگار تو گویند به من عجب تو شعری گفتی ! این شعر عجب دارد یا گفتن من جانم ! دل من ، دل تو ، دل دیوانه من شده عاشق تو ، دل بی خانه ی من شدم مست نگاه هر شب و روز دلم...
-
دزد دل من ...
یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 22:08
دلم ابری ست ، هوا بارانی ست شاید امشب آسمان خون گریه کرد عشق من آخر دلم دزدید و رفت این همان دزدی ست که عاشق بود و رفت !
-
عاشق و شیدا
یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 22:03
سلام به دوستان گلی که به وبلاگ من سر میزنن این شعر رو تقدیم میکنم به مرتضی عزیز ... مرتضی جان تولدت مبارک ... تو به من میگفتی ، نیستی عاشق من من به تو میگفتم ، نیست این باور من شاید امروز به من باز نخندی ، فردا میکنم عاشق و شیدا تو را ، ای زیبا شایدم تنها بماند این دل دیوانه ام شایدم کردم تو را عاشق و شیدای خودم